گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر اثنی عشری
جلدششم
[سوره هود ( 11 ): آیه 67 ] ...



ص : 99
( وَ أَخَذَ الَّذِینَ ظَلَمُوا الصَّیْحَۀُ فَأَصْبَحُوا فِی دِیارِهِمْ جاثِمِینَ ( 67
بعد از آن کیفیت هلاك را فرماید:
وَ أَخَذَ الَّذِینَ ظَلَمُوا الصَّیْحَۀُ: و فرا گرفت آنانکه ستم نمودند بر خود به کفر، فریادي عظیم. مراد صیحه جبرئیل است که به یک صدا
تمام آنها را هلاك و احدي از ایشان باقی نماند. فَأَصْ بَحُوا فِی دِیارِهِمْ جاثِمِینَ: پس گشتند در خانههاي خود مردگان به زمین
افتادگان.
واقعه هلاکت: در زاد المسیر نقل نموده که: در آن سه روز وعده، در خانهها ساکن شده قبرها کندند و منتظر عذاب بودند. چون
روز چهارم آفتاب طالع و عذاب نیامد، از منازل بیرون آمده یکدیگر را میخواندند که ناگاه جبرئیل به صورت اصلی ظاهر، پاها بر
زمین و سر بر آسمان، پرهاي خود را نشر کرده از مشرق تا مغرب، پاها زرد و بالها سبز و دندانها سفید و براق، پیشانی با جلاء و
نورانی و رخسار برافروخته، موي سر سرخ به رنگ مرجان، ظاهر و افق را پوشید، در آن حال به خانهها وارد که به یک مرتبه صیحه
زد که (موتوا علیکم لعنۀ اللّه) از شدت هیبت صدا پردههاي گوشها دریده و دلها شکافته و جگرها پاره پاره شد، به یک چشم به هم
زدن همگی مردند و زلزله در خانههایشان واقع، سقفها به
ص: 100
«1» . روي آنها خراب، و آثاري از آنها باقی نماند
[سوره هود ( 11 ): آیه 68 ] ... ص : 100
( کَأَنْ لَمْ یَغْنَوْا فِیها أَلا إِنَّ ثَمُودَ کَفَرُوا رَبَّهُمْ أَلا بُعْداً لِثَمُودَ ( 68
کَأَنْ لَمْ یَغْنَوْا فِیها: گوئیا هرگز نبودهاند در آن خانهها. در تفسیر وسیط نقل نموده که خداي تعالی بدان صیحه هلاك نمود تمام قوم
ثمود را در مشارق و مغارب و بیابان و کوهها مگر یک مرد، او را أبو دغال گفتندي. و از حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله
پرسیدند: أبو دغال کیست، فرمود: پدر قبیله ثقیف. أَلا إِنَّ ثَمُودَ کَفَرُوا رَبَّهُمْ: آگاه باشید بدانید بدرستی که قوم ثمود انکار کردند
پروردگار خود را. أَلا بُعْداً لِثَمُودَ: بدانید دوري از رحمت حق ثابت است براي قوم ثمود به سبب کفر و قبول نکردن ایمان را به سوء
اختیار با ظهور آیات الهیه و بینات سبحانیّه. و در این فرمایش تنبیه است بر آنکه عذاب آنها به استحقاق بود نه ظلم.
[سوره هود ( 11 ): آیه 69 ] ... ص : 100
( وَ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهِیمَ بِالْبُشْري قالُوا سَلاماً قالَ سَلامٌ فَما لَبِثَ أَنْ جاءَ بِعِجْلٍ حَنِیذٍ ( 69
بعد از آن قصه چهارم، شمهاي از احوال حضرت ابراهیم علیه السّلام را فرماید:
__________________________________________________
1) در تفسیر منهج الصادقین ج 4 ص 436 گفته. )
ص: 101
صفحه 68 از 241
وَ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهِیمَ بِالْبُشْري و هرآینه بتحقیق آمدند فرستادگان ما از ملائکه حضرت ابراهیم علیه السّلام را به بشارت و مژده
دادن به فرزند یا به هلاکت قوم لوط. به سند معتبر از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام مروي است که حضرت ابراهیم علیه السّلام
اول کسی بود که مهمان کرد، و اول کسی بود که موي سفید در محاسن او بهم رسید. پرسید: این چیست؟ وحی شد که وقار است
اختلاف است در عدد این ملائکه: نزد بعضی یازده، و برخی دوازده، و جمعی نه یا هشت، و یا «1» . در دنیا و نور است در آخرت
از حضرت صادق علیه السّلام که چهار نفر بودهاند: جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و کروبیل. «2» هفت یا سه عدد بودهاند. در مجمع
به صورت جوان صاحب جمال بر حضرت ابراهیم علیه السّلام ظاهر شدند براي بشارت خلّت یا وجود ولد از ساره که عقیمه بود، یا
مژده به ظهور سید انبیاء صلّی اللّه علیه و آله از صلب او به آنکه آن حضرت خاتم انبیاء و صاحب لواي حمد است و چه بشارتی
اعظم از آن باشد.
چون وارد شدند: قالُوا سَلاماً: گفتند سلام میکنیم بر تو سلام کردنی، یا خداوند تعالی تو را سلامتی عطا فرماید. و این تحیتی بود
از ملائکه. قالَ سَلامٌ:
گفت حضرت ابراهیم علیه السّلام که جواب من بر شما است سلام یا دوام سلامتی است بر شما.
نکته: رفع سلام به جهت اجابت است به احسن از تحیت ایشان. چه جمله اسمیه بر دوام و ثبات دلالت دارد به خلاف جمله فعلیه.
ملائکه گفتند: یا خلیل اللّه مهمان میخواهی؟ فرمود: چرا نخواهم، آنها را پذیرائی و در مهمانخانه نشانده، ساره را گفت مرا امروز
مهمان عزیز آمدهاند که در همه عمر از ایشان خوشرويتر و خوشخلقتر ندیدهام، براي ایشان طعامی بساز. گفت: چیزي نیست،
امّا مرا گوسالهاي باشد. فرمود تا آن را کشته و بریان نمودند.
فَما لَبِثَ أَنْ جاءَ بِعِجْلٍ حَنِیذٍ: پس درنگ نکرد تا آنکه آورد گوساله بریان
__________________________________________________
. 1) امالی شیخ ج 1 ص 348 ، و بحار الانوار ج 12 ص 4 )
. 2) تفسیر مجمع البیان ج 3 ص 179 )
ص: 102
کرده بر سنگ گرم. حاصل آنکه دیر نکرد درآوردن گوساله بریان، سفرهاي گسترده ایشان را به طعام خوردن اشاره کرد، و
حضرت نمیدانست ایشان ملائکهاند و ایشان دست به طعام دراز ننمودند.
[سوره هود ( 11 ): آیه 70 ] ... ص : 102
( فَلَمَّا رَأي أَیْدِیَهُمْ لا تَصِلُ إِلَیْهِ نَکِرَهُمْ وَ أَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَۀً قالُوا لا تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنا إِلی قَوْمِ لُوطٍ ( 70
فَلَمَّا رَأي أَیْدِیَهُمْ لا تَصِلُ إِلَیْهِ: پس چون دید ابراهیم که دستهاي مهمانان مطلقا نمیرسد به طعام، یعنی دست به طرف آن نیاوردند
به جهت تناول.
نَکِرَهُمْ: آن را از ایشان ناپسند آمد، یا آن را منکر شمرد. وَ أَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَۀً:
و در دل یافت از ایشان ترسی. چه در آن زمان مرسوم بود هر که قصد کسی داشت، از طعام او نمیخورد. و حضرت چون دید
تناول ننمودند، متوهم شد که شاید قصد اذیتی دارند. ملائکه دریافتند که ابراهیم اندیشناك است. قالُوا لا تَخَفْ: گفتند اي ابراهیم
مترس. إِنَّا أُرْسِلْنا إِلی قَوْمِ لُوطٍ: بدرستی که ما ملائکه فرستاده شدیم به سوي قوم لوط تا ایشان را عذاب کنیم، و اینکه دست به
طعام دراز نکنیم بجهت آنست که از طعام مستغنی و از شأن ما تناول نباشد.
علامه مجلسی رحمه الله به سند معتبر از حضرت صادق علیه السّلام روایت نموده: چون رسولان ملائکه از جانب خدا به سوي
صفحه 69 از 241
حضرت ابراهیم علیه السلام آمدند براي قوم لوط، و از براي ایشان گوساله بریان آورد فرمود: بخورید. گفتند:
نخوریم تا خبر دهی قیمتش چیست. حضرت گفت: بخورید، بگوئید (بسم اللّه) و چون فارغ شدید بگوئید (الحمد للّه) پس جبرئیل
رو کرد به رفیقانش و ایشان چهار نفر بودند و جبرئیل رئیس آنان بود، گفت: سزاوار است که خدا او را
ص: 103
«1» . خلیل خود گرداند
[سوره هود ( 11 ): آیه 71 ] ... ص : 103
( وَ امْرَأَتُهُ قائِمَۀٌ فَضَحِکَتْ فَبَشَّرْناها بِإِسْحاقَ وَ مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ یَعْقُوبَ ( 71
وَ امْرَأَتُهُ قائِمَۀٌ: و زن ابراهیم علیه السّلام ساره دختر هارون ایستاده بود در پس پرده و سخن ملائکه استماع مینمود، یا براي خدمت
مهمانان ایستاده.
فَ َ ض حِکَتْ: پس خندید به سبب تعجب آنکه او را در پیري بشارت به اولاد دادند، یا به خوشحالی وقتی که دانست آنها قصد
مکروهی ندارند، یا به جهت ترس ابراهیم از سه نفر با دارا بودن عزت و خدم و حشم بسیار، یا به تعجب آنکه ملائکه به صورت
در آن حال ساره « حاضت » به معنی « ضحکت » : بشر در آمدند، یا براي زوال خوف ابراهیم، یا براي هلاك اهل فساد. عکرمه گفته
«2» .( را حیض آمد کقول عرب (ضحکت الارنب، اي: حاضت
فَبَشَّرْناها بِإِسْحاقَ: پس بشارت دادیم ما ساره را به زبان ملائکه به وجود فرزندي اسحق نام. وَ مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ یَعْقُوبَ: و از عقب
اسحق فرزند دیگر یعقوب علیهما السّلام. تخصیص بشارت به ساره جهت آن بود که بهجت و سرور زنان به فرزند بیشتر است. و
دیگر آنکه ابراهیم علیه السّلام از هاجر پسري داشت اسمعیل، و لکن ساره را هیچ اولادي نبود، پس چون مژده فرزند شنید
[سوره هود ( 11 ): آیه 72 ] ... ص : 103
( قالَتْ یا وَیْلَتی أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هذا بَعْلِی شَیْخاً إِنَّ هذا لَشَیْءٌ عَجِیبٌ ( 72
__________________________________________________
. 1) بحار الانوار ج 12 ص 5، و علل الشرایع ص 35 ، و تفسیر عیاشی ج 2 ص 153 )
. 2) تفسیر مجمع البیان ج 3 ص 180 )
ص: 104
قالَتْ یا وَیْلَتی أَ أَلِدُ: گفت ساره بر سبیل تعجب اي عجبا! آیا من اولاد آورم. وَ أَنَا عَجُوزٌ: و من پیرزنم. محمد بن اسحق گفته: ساره
را نود و دو سال بود. وَ هذا بَعْلِی شَیْخاً: و این شوهر من است در حالتی که پیري است صد و بیست ساله یا صد و دوازده. إِنَّ هذا
لَشَ یْءٌ عَجِیبٌ: بدرستی که آن چیزي که میگوئید یا این امر کاري سخت عجیب است. و استعجاب او بنابر عادت بود نه بر وجه
قدرت، چه عادت قرار نگیرد بر حدوث ولد از پیرزن و پیرمردي.
[سوره هود ( 11 ): آیه 73 ] ... ص : 104
( قالُوا أَ تَعْجَبِینَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ إِنَّهُ حَمِیدٌ مَجِیدٌ ( 73
قالُوا أَ تَعْجَبِینَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ: ملائکه گفتند آیا تعجب میکنی از کار خداي تعالی، چه عجب باشد که به قدرت کامله از صنع بیآلت
و فضل بیعلت از میان دو پیري فرزندي بوجود آورد. رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ:
صفحه 70 از 241
بخشایش الهی و برکتها و زیادتی خیرات سبحانی بر شما است اي اهل بیت ابراهیم. إِنَّهُ حَمِیدٌ مَجِیدٌ: بدرستی که ذات احدیت
خداوند ستوده است به اعطاي نعم و بزرگوار است به اظهار کرم، یا محمود است به افعال و کریم است به اعطاي عطیه قبل از
استحقاق، یا واسع است از حیثیت قدرت و نعمت. از سدّي نقل شده که ساره از جبرئیل در باب وقوع ولد علامتی خواست، جبرئیل
چوب خشک به دست گرفت فورا سبز و خرم گشت.
تبصره: در انوار فرماید: آیه شریفه براي رفع تعجب ساره است، چه خوارق عادات به اعتبار اهل بیت نبوت و مهبط معجزات و
تخصیص ایشان به مزید نعم و کرامات بدیع و عجیب محل استبعاد نباشد، خصوصا کسی که پیوسته ملاحظه
ص: 105
آیات و معجزات کرده و خوارق عادات از پیغمبر خدا دیده باشد، اگر بعد هم مثل آن بیند استغرابش بیوجه باشد. و اینکه ساره را
از اهل بیت ابراهیم گردانیده، دلالت نمیکند براینکه زوجات شخص از اهل بیت او باشد، زیرا ساره دختر عموي حضرت ابراهیم
بود، و بدین جهت او را از اهل بیت فرموده. و جبّائی که یکی از علماي عامه است این مطلب را تصدیق نموده.
در مجمع- روایت شده که حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام گذشت به جمعی و سلام نمود جواب دادند: و علیک السّلام و رحمۀ
اللّه و برکاته و مغفرته و رضوانه: فرمود: تجاوز نکنید نسبت به ما از آنچه ملائکه گفتند به پدر ما ابراهیم علیه السّلام که: رحمۀ اللّه
«1» . و برکاته علیکم اهل البیت
ایقاظ: در تفسیر صافی: عیاشی از حضرت صادق علیه السّلام روایت نموده که خداي تعالی وحی فرمود به ابراهیم علیه السّلام پسري
براي تو به وجود آید. به ساره خبر داد، گفت: آیا از من تولد یابد؟ و حال آنکه من پیرزنم. پس حق تعالی وحی فرمود به ابراهیم
علیه السّلام نزدیک است آن پسر پیدا شود، و اولاد او چهارصد سال معذب باشند. چون طول کشید بر بنی اسرائیل عذاب فرعونیان،
ضجه و ناله نمودند به درگاه الهی چهل روز. خداوند وحی فرمود به موسی و هارون نجات دادیم ایشان را از فرعون، پس محو شد
از آنها صد و هفتاد سال.
راوي گوید: حضرت صادق علیه السّلام فرمود: همچنین شما اگر بجا بیاورید آنچه آنها نمودند، هرآینه خدا فرج ما را رساند، و
«2» . چنانچه ننمودید منتهی شود امر به نهایت خود
از این حدیث شریف ظاهر میشود که ضجه و ناله منتظران ظهور دولت حقه، هرآینه فرج را نزدیک گرداند، و لذا امر به دعا در
تعجیل فرج شده است.
__________________________________________________
. 1) تفسیر مجمع البیان ج 3 ص 180 ، و تفسیر عیاشی ج 2 ص 154 ، و تفسیر برهان ج 2 ص 229 )
2) تفسیر صافی ص 262 طبع محمودي. )
ص: 106
[سوره هود ( 11 ): آیه 74 ] ... ص : 106
( فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْراهِیمَ الرَّوْعُ وَ جاءَتْهُ الْبُشْري یُجادِلُنا فِی قَوْمِ لُوطٍ ( 74
فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْراهِیمَ الرَّوْعُ: پس آن هنگام که رفت و زایل شد از حضرت ابراهیم علیه السّلام ترس و فزعی که داشت و ایمن
گشت از اذیت.
وَ جاءَتْهُ الْبُشْري و آمد او را بشارت ولد. یُجادِلُنا فِی قَوْمِ لُوطٍ: قرار داد مجادله و مباحثه با ملائکه ما را در شأن قوم لوط به جهت
استکشاف و استعلام کیفیت هلاك ایشان و یا به جهت تعجب آنکه چگونه اهل دیه بتمامه معذب شوند و حال آنکه در میانشان
صفحه 71 از 241
مؤمنان باشند. یا استخبار از آنکه محققا عذاب بر آنها نازل گردد، یا به رحمت مبدل شود و لوط و مؤمنان با آنها هستند به چه وجه
خلاص شوند و ملائکه هم با او گفتگو مینمودند بر وجه تبیین و توضیح حال و مآل ایشان. مجادله عبارت است از ایراد و سؤال و
جواب و تردد در گفتار براي حرص بر یقین مطلب، و این مجادله، حق و ممدوح است.
در تفاسیر نقل شده که خلیل الرحمن ملائکه را پرسید که: شما هلاك میکنید اهل قریهاي را که در آن صد نفر مؤمن باشد؟
گفتند: نه، فرمود: اگر نود نفر باشند؟ گفتند: نه، همچنین ده ده کم میکرد تا به ده رسید و بعد به پنج، پس یکی از آن ملائکه
گفت: در هر ده که یک نفر مؤمن باشد، ما را به هلاك فرمان نیست. ابراهیم علیه السّلام فرمود: لوط و دختران او در آن شهر
«1» . هستند، گفتند: ما لوط و اهل او را بیرون خواهیم آورد از میان ایشان
[سوره هود ( 11 ): آیه 75 ] ... ص : 106
( إِنَّ إِبْراهِیمَ لَحَلِیمٌ أَوَّاهٌ مُنِیبٌ ( 75
__________________________________________________
1) تفسیر عیاشی ج 2 ص 153 ، و تفسیر قمی ج 1 ص 334 ، و بحار الانوار ج 12 ص 156 و 168 . و تفسیر برهان ج 2 ص 226 و )
[...] .229
ص: 107
إِنَّ إِبْراهِیمَ لَحَلِیمٌ أَوَّاهٌ مُنِیبٌ: بدرستی که ابراهیم علیه السّلام هرآینه بردبار بود که تعجیل نداشت در انتقام از بدکاران. بسیار آه
کننده از گناهکاري بندگان و تأسف خورنده برایشان، رجوع نماینده به درگاه حضرت منان. تعداد اوصاف ثلاثه مذکوره براي
حضرت ابراهیم دال است بر آنکه مجادله او با ملائکه به سبب رقت قلب و ترحم و امیدواري آنکه عذاب قوم به توقف و تأخیر
افتد، شاید که قوم توبه کنند و برگردند.
[سوره هود ( 11 ): آیه 76 ] ... ص : 107
( یا إِبْراهِیمُ أَعْرِضْ عَنْ هذا إِنَّهُ قَدْ جاءَ أَمْرُ رَبِّکَ وَ إِنَّهُمْ آتِیهِمْ عَذابٌ غَیْرُ مَرْدُودٍ ( 76
یا إِبْراهِیمُ أَعْرِضْ عَنْ هذا: ملائکه گفتند اي ابراهیم، روي بگردان و درگذر از این گفتگو و به ذکر و فکر خداي خویش مشغول
باش. إِنَّهُ قَدْ جاءَ أَمْرُ رَبِّکَ: بدرستی که بتحقیق آمده فرمان پروردگار تو به عذاب ایشان، و او اعلم است به حال آنها در استحقاق
عذاب. وَ إِنَّهُمْ آتِیهِمْ عَذابٌ غَیْرُ مَرْدُودٍ: و بدرستی که آینده است ایشان را عذابی که بازگردیده نشود به جدال و دعا و غیر آن.
حاصل آنکه این فرمانی است حتم و واجب، و این عذاب آمدنی، ورد شدنی نیست پس ملائکه ابراهیم علیه السلام را وداع نموده
رو به مؤتفکات نهادند، و آنها پنج شهر بود: سدوم، عاصورا، دادوما و صواهم، و تمام مردم این شهرها کافر بودند و هر یک داراي
صد هزار مرد جنگجوي، الّا شهر پنجم صعدا عدهاي از آن به لوط ایمان آورده. چون ملائکه به شهر سدوم رسیدند، لوط را دیدند
در زمین مشغول زراعت است، پیش رفته سلام نمودند و گفتند: ما امروز مهمان توئیم.
ص: 108
[سوره هود ( 11 ): آیه 77 ] ... ص : 108
( وَ لَمَّا جاءَتْ رُسُلُنا لُوطاً سِیءَ بِهِمْ وَ ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً وَ قالَ هذا یَوْمٌ عَصِیبٌ ( 77
وَ لَمَّا جاءَتْ رُسُلُنا لُوطاً: و آن هنگام که آمدند فرستادگان ما لوط را.
صفحه 72 از 241
سِیءَ بِهِمْ: اندوهگین شد به سبب ورود ایشان، یعنی آمدنشان لوط را خوش نداشت. وَ ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً: و تنگدل شد به جهت ایشان
یا دستش به تنگ رسید. این کنایه است از چاره نداشتن و شدت انقباض به سبب عجز از مدافعه مکروه. و کراهت لوط به سبب
مهمانداري نبود، بلکه به جهت هتاکی و بیباکی و بیشرمی قوم بود، چون ایشان را با صوّر نیکو دید، از بیحیائی قوم اندیشید و
معذلک قوم با او شرط کرده بودند که هیچ غریب را به مهمانخانه خود نبرد. وَ قالَ هذا یَوْمٌ عَصِیبٌ: و گفت این روزي است سخت
بر من.
ملائکه به نزد لوط آمدند با لباس سفید و عمامه سفید. لوط در پیش و «1» : در مجمع روایت از حضرت صادق علیه السّلام فرمود
آنها از عقب روانه منزل شدند، و حق تعالی فرموده بود تا لوط سه مرتبه شهادت بر بدي قوم ندهد آنها را عذاب مکنید. بین راه
لوط پشیمان و در خاطر گفت: بدکاري نمودم، ایشان را میبرم نزد قوم بدکردار. پس ملتفت به ایشان و گفت: شما به نزد گروهی
روید که بدترین خلق خدایند. جبرئیل علیه السّلام گفت: این یک شهادت. قسمتی دیگر از راه طی نمودند، لوط گفت: شما به نزد
قومی روید که بدترین خلق خدایند. جبرئیل گفت: این دو شهادت. چون به دروازه شهر رسیدند، باز لوط همان کلام را تکرار
نمود. جبرئیل گفت: این سه شهادت. پس داخل خانه لوط شدند، زن لوط هیئت نیکو از آنها مشاهده، به بالاي بام برآمد دست به
هم زد، قوم صداي دست او را نشنیدند، پس دود کرد بر بام خانه. چون دود را دیدند، به
__________________________________________________
. 1) تفسیر مجمع البیان ج 3 ص 183 ، و تفسیر عیاشی ج 2 ص 155 ، و تفسیر برهان ج 2 ص 226 )
ص: 109
سوي خانه لوط دویدند، و به آنها گفت: مهمانانی آمدهاند که هرگز مثل آنها ندیدهام.
[سوره هود ( 11 ): آیه 78 ] ... ص : 109
وَ جاءَهُ قَوْمُهُ یُهْرَعُونَ إِلَیْهِ وَ مِنْ قَبْلُ کانُوا یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ قالَ یا قَوْمِ هؤُلاءِ بَناتِی هُنَّ أَطْهَرُ لَکُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ فِی ضَ یْفِی أَ
( لَیْسَ مِنْکُمْ رَجُلٌ رَشِیدٌ ( 78
وَ جاءَهُ قَوْمُهُ یُهْرَعُونَ إِلَیْهِ: و آمدند لوط را قوم در حالتی که به شتاب دوانیده میشدند به سوي او، یعنی شیطان و هواي نفس و
شهوات ایشان را میدوانید و به یکدیگر سرعت میکردند براي طلب فاحشه. وَ مِنْ قَبْلُ کانُوا یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ: و پیش از این وقت
هم بودند که کارهاي بد مینمودند از لواطه و کبوتربازي و صفیر زدن در مجالس و بر سر راهها نشستن براي استهزاء و به سبب
عادت بر فواحش و اتیان آن در هر محفل و مجلس بکلی پرده حیا را دریده اصلا شرمی نداشتی، لذا بیکبار به در خانه لوط و
گفتند: مهمانان را از خانه بیرون آر و به دست ما ده.
قالَ یا قَوْمِ هؤُلاءِ بَناتِی: فرمود لوط: اي گروه من اینها دختران من، ایشان را بخواهید. هُنَّ أَطْهَرُ لَکُمْ: ایشان پاکیزهترند براي شما.
نام، و قوم سابقا آنها را « زیبا » و دیگري را « عورا » تزویج دختران به آنها به شرط ایمان بوده. حضرت لوط دو دختر داشت: یکی را
خبطه نموده و لوط به سبب خبث ایشان امتناع میفرمود، چون ملجأ شد، به آن راضی گردید تا به فاحشه اقدام نکنند.
خلاصه لوط به جهت دفع فساد و فواحش و حمیت خود فرمود به این دختران متزوج شوید. بعد از آن نصیحت و موعظه فرمود
ایشان را که: فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لا ص: 110
تُخْزُونِ فِی ضَیْفِی
: پس بترسید از خدا به ترك فواحش و مرا رسوا مکنید، و یا شرمنده مسازید در شأن مهمانان من زیرا رسوائی و فضاحت که به
مهمان وارد آید، هرآینه عار و ننگ میزبان خواهد بود. أَ لَیْسَ مِنْکُمْ رَجُلٌ رَشِیدٌ: آیا نیست از شما مردي با رشد و راه یافته که شما
صفحه 73 از 241
را پند دهد و راه حق بنماید و از عملهاي بد باز دارد.
چون مهمانان وارد خانه حضرت لوط شدند، نزد زنش آمده گفت: «1» : علامه مجلسی رحمه الله از علی بن ابراهیم قمی نقل نماید
امشب مهمانان چندي بر من وارد شده، قوم خود را خبر مکن تا هر گناه که تا حال کردهاي از تو عفو کنم.
قبول کرد. و علامت میان قومش آن بود که هر مهمان در خانه لوط بود در روز دود در بالاي بام و در شب آتش میافروخت. در
آن حال دوید به بالاي بام و آتش افروخت. قوم از هر طرف به خانه لوط آمدند گفتند: آیا تو را نهی نکردیم که مهمان به خانه
نیاوري. خواستند فضاحت کنند. حضرت فرمود: اینها دختران من، پاکیزهترند براي شما، پس از خدا بترسید و مرا خوار نگردانید در
باب مهمانان. آیا نیست یک مرد که به رشد و صلاح مایل باشد. مروي است که مراد حضرت لوط علیه السلام از دختران خود،
زنهاي قوم بودند، زیرا هر پیغمبري پدر امت خود باشد، پس ایشان را به حلال دعوت نمود نه به حرام گفتند: ما را در دختران تو
«2» . حقی نیست، و میدانی ما چه میخواهیم. چون از ایشان ناامید شد، گفت: کاش مرا قوتی بود تا پناه میبردم
[سوره هود ( 11 ): آیه 79 ] ... ص : 110
( قالُوا لَقَدْ عَلِمْتَ ما لَنا فِی بَناتِکَ مِنْ حَقٍّ وَ إِنَّکَ لَتَعْلَمُ ما نُرِیدُ ( 79
__________________________________________________
. 1) بحار الانوار ج 12 ص 157 ، و تفسیر قمی ح 1 ص 335 )
2) دو مصدر سابق. )
ص: 111
این قوم بدرفتار چنان شهوات، قلب آنها را منکوس نموده که ابدا نصایح شافیه در آنها تأثیري ننمود:
قالُوا لَقَدْ عَلِمْتَ: گفتند اي لوط، هر آینه بتحقیق میدانی تو. ما لَنا فِی بَناتِکَ مِنْ حَقٍّ: نیست ما را در دختران تو هیچ میلی و حاجتی،
و چون انسان اعراض کند از آنچه حاجت ندارد، چنانچه معرض باشد از آنچه حق ندارد در آن، لذا تعبیر به حق نمودند. یا آنکه
نیست براي ما در دختران تو حقی، زیرا ما تزویج ننمودیم ایشان را و خود مقر بودند به اینکه کسی که زنی را تزویج نکرده باشد در
او حق ندارد. وَ إِنَّکَ لَتَعْلَمُ ما نُرِیدُ: و بدرستی که تو میدانی آنچه ما میخواهیم و مطلوب ما چیست.
[سوره هود ( 11 ): آیه 80 ] ... ص : 111
( قالَ لَوْ أَنَّ لِی بِکُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلی رُکْنٍ شَدِیدٍ ( 80
پس چون قوم ملعون نصایح پیغمبر محمود را قبول نکردند، لوط تأسف خورد بر تمکین نداشتن از دفاع آنها به سبب ظاهر و عادت:
قالَ لَوْ أَنَّ لِی بِکُمْ قُوَّةً: فرمود لوط در جواب ایشان: کاش مرا میبود در دفع شما قوّتی. یا اگر مرا توانائی باشد هرآینه شما را دفع
کنم. أَوْ آوِي إِلی رُکْنٍ شَدِیدٍ: یا پناه یابم یا بازگردم به رکنی سخت، یعنی عشیره و قبیلهاي که به مدد ایشان منع شما توانم نمود.
که جبرئیل وقتی این سخن از لوط شنید گفت: (انّ رکنک لشدید افتح الباب و دعنا ایّاهم). «1» مروي است
حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله فرمود: خدا رحمت کند برادرم لوط را، پناه گرفت به «2» و در احادیث صحاح وارد است که
رکن شدید، یعنی به خدا
__________________________________________________
1) تفسیر منهج الصادقین ج 4 ص 442 طبع علمیه اسلامیه. )
. 2) تفسیر مجمع البیان ج 3، ص 184 )
صفحه 74 از 241
ص: 112
پناه برد و حق تعالی او را پناه داد، چه ملجأ درماندگان و پناه عاجزان جز درگاه او نیست.
در کافی از حضرت باقر علیه السّلام فرمود: رحم اللّه لوطا لو یدري من معه فی الحجرة یعلم انّه منصور، حیث یقول: لو انّ لی بکم
خدا رحمت کند لوط را، اگر میدانست کیست با او در «1» قوّة او اوي الی رکن شدید- ايّ رکن اشدّ من جبرئیل معه فی الحجرة
حجره، هرآینه میدانست که بتحقیق او منصور است زمانی که گفت: کاش مرا بر دفع شما قوتی بود، یا پناه یابم به رکن شدید، چه
رکنی شدیدتر از جبرئیل که با او در حجره بود.
و ندانستن لوط این مطلب را منافات ندارد با نبوّتش به بیانی که سابقا مذکور شد. حضرت لوط علیه السّلام درب خانه را بسته و از
عقب درب با آنها مکالمه مینمود. آن بیشرمان خواستند از دیوار به خانه درآیند، لوط به غایت مضطرب شد، ملائکه چون
پریشانی او را دیدند:
[سوره هود ( 11 ): آیه 81 ] ... ص : 112
قالُوا یا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّکَ لَنْ یَصِ لُوا إِلَیْکَ فَأَسْرِ بِأَهْلِکَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّیْلِ وَ لا یَلْتَفِتْ مِنْکُمْ أَحَدٌ إِلاَّ امْرَأَتَکَ إِنَّهُ مُصِ یبُها ما أَصابَهُمْ إِنَّ
( مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَ لَیْسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ ( 81
قالُوا یا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّکَ: گفتند اي لوط بدرستی که ما ملائکه فرستادگان پروردگار توئیم و به جهت عذاب ایشان آمدهایم، دل
قوي دار که ایشان، لَنْ یَصِلُوا إِلَیْکَ: هرگز نرسانند اذیتی به سوي تو و ضرر ایشان به تو متوجه
__________________________________________________
. 1) فروع کافی ج 5 ص 544 )
ص: 113
نشود، قدم از میان بیرون نه و آنها را با ما گذار. پس لوط در را گشوده آنها به اندرون خانه و قصد ملائکه نمودند، جبرئیل با شهپر
خود به روي آنها زد فورا کور شدند و از خانه بیرون رفته، میگفتند: حذر کنید که مهمانان لوط ساحرند و ما را به سحر کور
نمودند، پس جبرئیل به لوط گفت: فَأَسْرِ بِأَهْلِکَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّیْلِ: پس سیر ده و ببر کسان خود را به پارهاي از شب، یعنی بعد از
یعنی ببر آنها را در تاریکی شب تا کسی شما را نبیند. «1» : گذشتن پاسی از شب. ابن عباس گفته
وَ لا یَلْتَفِتْ مِنْکُمْ أَحَدٌ: و باید که التفات نکند به عقب سر هیچیک از شما. کأنّه متعبد شدند به این امر براي نجات به سبب اطاعت
در این عبادت، یا التفات نداشته باشد به مال و متاع که در شهر دارد، یا تخلّف نکند احدي از شما، یا التفات نکند کسی از شما
هرگاه بشنود صدائی را از عقب خود، إِلَّا امْرَأَتَکَ: مگر زن تو که مخالفت نموده به عقب سر التفات کند، یا ببر اهل خود را مگر
زوجهات را که کافره است. و مؤیّد اول است.
چون لوط اهل خود را از شهر بیرون برد در اثناء راه هدّت عظیمه و صداي مهیب شنیدند، هیچکس «2» : آنچه در روایت آمده که
به عقب سر توجه ننمود الا زن لوط، نگاه به عقب و ندا کرد (وا قوماه) و تأسف خورد. فورا سنگی بر سرش فرود آمده هلاك شد.
و لکن قول اصح آنست که لوط زن خود را از شهر بیرون نبرد، چنانچه در روایت وارد شده که حق تعالی امر فرموده به لوط که زن
به معنی (لا یتخلّف) است، چنانچه قول ابن « لا یَلْتَفِتْ » خود را با قوم واگذار، زیرا میل به ایشان دارد، و لذا لوط او را نبرد. بنابراین
عباس باشد. و بنابر قول اول نهی اهل بیت از التفات مستلزم امر به التفات زن لوط نمیشود، بلکه مراد عدم تعلق نهی التفات است به
او.
و بعد از آن بر طریق استیناف، بیان علت مستثنی را فرماید: إِنَّهُ مُصِیبُها ما أَصابَهُمْ:
صفحه 75 از 241
__________________________________________________
. 1) تفسیر مجمع البیان ج 3 ص 184 )
. 2) بحار الانوار ج 12 ص 144 )
ص: 114
بدرستی که رسنده است او را آنچه رسد به قوم، یعنی او نیز مانند باقی کفار هلاك خواهد شد. لوط از غایت دلتنگی فرمود: کی
خواهد بود هلاك شدن ایشان. جبرئیل گفت: إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ: بدرستی که هنگام عذاب ایشان صبح است. لوط استبطا کرد،
فرمود: هنوز تا صبح بسیار وقت باشد.
جبرئیل گفت: چه تعجیل است؟ أَ لَیْسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ: آیا نیست صبح نزدیک، یعنی صبح نزدیک و عذاب قهر قهاري بر ایشان
نازل خواهد شد.
[سوره هود ( 11 ): آیه 82 ] ... ص : 114
( فَلَمَّا جاءَ أَمْرُنا جَعَلْنا عالِیَها سافِلَها وَ أَمْطَرْنا عَلَیْها حِجارَةً مِنْ سِجِّیلٍ مَنْضُودٍ ( 82
فَلَمَّا جاءَ أَمْرُنا: پس چون آمد فرمان ما به عذاب ایشان، جبرئیل را فرمودیم تا پر خود را در زیر شهرهاي ایشان درآورده برداشت، تا
پس حکم کردیم بیفکند و ما به قدرت کامله: جَعَلْنا عالِیَها «1» . بجائی که اهل آسمان بانگ خروس و آواز سگ ایشان شنیدند
سافِلَها: گردانیدیم زیر آن شهرها را بالاي آن، یعنی سرنگون ساختیم تمام آن شهرها و آنچه در آنها بودند، و لذا آنها را مؤتفکات
نامیدند.
در تفسیر ابو الفتح رازي قدس الله سرّه روایت از رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله که جبرئیل را گفتم: مرا خبر ده از قوّت و تمکین و
عرض کرد: اما قوّت- خداي تعالی مرا امر نمود « ذي قوّة عند ذي العرش مکین مطاع ثمّ امین » : طاعت و امانت خود، چنانچه فرمود
تا هفت شهر لوط را از بیخ برکندم و بر پر گرفتم به بالا بردم که آواز مرغان ایشان را اهل آسمان دنیا شنیدند، آنگاه
__________________________________________________
. 1) تفسیر علی بن ابراهیم ج 1 ص 336 )
ص: 115
آن را برگردانیدم و زیر و زبر کردم. و اما مکانت و طاعت من در آسمان چنان است که اگر گویم رضوان و مالک را به هر وقتی
خواهم که درب بهشت و جهنم را بگشایند، خلاف نکنند. و اما امانت من تا آنجاست که خداي تعالی هر پیغمبري مبعوث فرمود
مرا امین وحی خود گردانید.
وَ أَمْطَرْنا عَلَیْها: و ببارانیدیم به آن شهرها بعد از سرنگون شدن، حِجارَةً مِنْ سِجِّیلٍ: سنگهائی از گل پخته شده به آتش، یا سنگ
جهنمی بر روي هم چیده شده، یا سنگی رنگارنگ، یا سنگی از آسمان. نزد بعضی سجیل معرب سنگ و گل باشد، و برخی دیگر
گفتهاند سنگی بوده اولش سنگ و آخرش گل. و اهل لغت گفتهاند: سجیل و سجین از ابدال است، لام را به نون بدل کردند و
خلاصه آن سنگها از آسمان یا از جهنم بر آنها بارید. مَنْضُودٍ: «1» . سجّین نام جهنم باشد
پی در پی درآمدن و پشت هم مانند قطرات باران یا مقدر براي عذاب ایشان یا چسبیده بهم.
[سوره هود ( 11 ): آیه 83 ] ... ص : 115
( مُسَوَّمَۀً عِنْدَ رَبِّکَ وَ ما هِیَ مِنَ الظَّالِمِینَ بِبَعِیدٍ ( 83
صفحه 76 از 241
مُسَوَّمَۀً عِنْدَ رَبِّکَ: در حالتی که نشان شده بود به خطوط سیاه و سفید، یا سیاه و سرخ براي عذاب از نزد پروردگار تو، یعنی در علم
یا خزینه سبحانی محفوظ بود، یا نام هر کس که بر او میخورد نوشته بود بر آن. در زاد المسیر نقل شده که بعضی از سنگها سیاه و
«2» . بر آن نقطههاي سفید، و برخی سفید و بر آن نقطههاي سیاه
__________________________________________________
. 1) مجمع البیان ج 3 ص 185 ، و انوار التنزیل ج 1 ص 223 )
2) در تفسیر منهج الصادقین ج 4 ص 444 طبع علمیه اسلامیه. )
ص: 116
نزول عذاب: حضرت لوط علیه السّلام هر چه قوم را نصیحت فرمود نپذیرفتند، پس در را شکستند و داخل خانه شدند. جبرئیل بال
خود را بر چشم ایشان زد کور گردیدند. چون این حال را مشاهده کردند، دانستند عذاب بر آنها نازل شود.
جبرئیل به لوط گفت: چون قسمتی از شب گذشت، اهل خود را بردار، بیرون رو از میان آنها، و هیچکس عقب سر را نگاه نکند
مگر زن تو که او هم معذب شود. و در میان آنها عالمی بود، گفت: اي قوم، آمد به سوي شما عذابی که وعده میداد، پس او را
حراست کنید و مگذارید از میان شما بیرون رود، زیرا تا او میان شما هست عذاب نازل نشود. پس جمع شدند اطراف خانه لوط.
جبرئیل به لوط گفت: بیرون رو. گفت: چگونه بیرون روم، اطراف خانه همه جمع میباشند. پس عمودي از نور در پیش روي او
گذاشت، گفت: از پی این عمود بروید و هیچکس نگاه به پس نکند. زنش نگاه به عقب کرد، حق تعالی سنگی نازل، او را کشت.
چون صبح طالع شد، هر یک از آن چهار ملک طرفی از شهر را از طبقه هفتم زمین کندند و به هوا بالا بردند به حدي که اهل
آسمان صداي سگها و خروسهاي آنها را شنیدند، پس برگردانیدند شهر را بر آنها و خدا بارید بر ایشان سنگهاي از سجیل که همه
«1» . صاحب علامت بود
و به روایتی که پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله از جبرئیل سؤال نماید هلاك قوم لوط را، پس از شرح آن در آخرش گوید: و این
«2» . عذاب از ستمکاران امت تو اي محمد صلّی اللّه علیه و آله بعید نیست
از حضرت صادق علیه السّلام قال: ما من عبد یخرج من الدّنیا یستحلّ عمل قوم لوط الّا رماه اللّه بحجر من تلک الحجارة منیّته فیها و
«3» . لکنّ الخلق لا یرونه
فرمود: نیست بندهاي که بیرون رود از دنیا و حلال داند عمل قوم لوط را، مگر آنکه رمی فرماید خدا او را به سنگی از آن سنگهاي
سجیل که هلاك او در
__________________________________________________
. 1) تفسیر قمی ج 1 ص 336 ، و بحار الانوار ج 12 ص 158 )
. 2) علل الشرایع ج 2 ص 550 ، و تفسیر عیاشی ج 2 ص 157 )
[...] . 3) تفسیر قمی ج 1 ص 336 ، و مانند آن در تفسیر عیاشی ج 2 ص 158 )
ص: 117
آنست، و لکن مردم آنرا نمیبینند.
مقاتل بن سلیمان گوید: مجاهد را پرسیدم در وقت نزول عذاب بر قوم لوط کسی باقی ماند؟ گفت: نه، یکی به حرم درآمد، تا
«1» . چهل روز سنگی که به نام او بود در هوا معلق بایستاد، همینکه از حرم خارج شد، فورا به سرش آمده هلاك شد
وَ ما هِیَ مِنَ الظَّالِمِینَ بِبَعِیدٍ: و نیست آن سنگ عذاب از ستمکاران دور از استحقاق، بلکه مستوجب آن بودند به سبب تمادي در
کفر و عصیان و انهماك در مخالفت و طغیان. معنی دوم آنکه: و نیست شهرهاي معذبه قوم لوط از ستمکاران مکه دور، چه در
صفحه 77 از 241
اثناي سفرها بدان میگذرند. پس اولی آنکه به نظر عبرت نگرند و از عذاب و عقوبت ترسان شده ایمان آرند و به اصلاح آیند.
آنانکه عمل قبیح لواط را در قوم لوط بجا میآوردند، از سی کمتر و از چهل بیشتر نبودهاند خداي «2» : ابو سعید خدري نقل نموده
از حضرت «3» : تعالی چهل هزار مرد را هلاك نمود به جهت آنکه ترك امر به معروف و نهی از منکر نمودند. ابو بکر عیّاش گوید
باقر علیه السّلام پرسیدم که زنانشان به گناه مردان مؤاخذه شدند؟ فرمود: نه، چنانچه مردان به مردان مشغول شدند، زنان نیز به زنان
مشغول شدند. نعوذ باللّه من الشیطان.
تحقیق رشیق: وجه مکررات قصص قرآنیه وجوهی ذکر نموده:
اولا- عوض شدن مخاطب در هر عصري و تغییر نفوس در عهدي مجوز تکرار لفظی و معنوي است.
ثانیا- یک حکایت یا یک قاعده اساسی میشود شاهد باشد براي چند مطلب مختلف متباعد الزمان، پس متکلم همان حکایت را
بیتفاوت لفظ و معنی یا به اندك تفاوتی چند بار بقدر احتیاج تکرار نماید که تعدد اغراض و
__________________________________________________
. 1) تفسیر منهج الصادقین ج 4 ص 444 )
2) همان مدرك. )
3) مصدر اخیر. )
ص: 118
موارد عذرخواه آن تکرار خواهد شد.
ثالثا- یک عملی یا یک شخصی یا یک قومی ممکن است از چند جهت قابل تحسین یا تقبیح باشند، پس متکلم تکرار کند تحسین
یا تقبیح آنها را و در هر مرتبه به یکی از اسباب حسن و قبح نظرش باشد، خواه تکرارها نزدیک بهم یا دور از هم باشد، به یک لفظ
باشد یا به تغییر الفاظ، در هر حال قرینه حال و مقام براي اشاره به جهت حسن و قبح باشد یا نه. حاصل آنکه بواسطه تعدد اسباب،
تکرار، مضرّ نیست.
رابعا- میشود یک حکایتی چند جزء داشته باشد و در هر تکرارش یک جزء علاوه بر سابق گفته شود که اساس آن حکایت گرچه
تکرار شده اما اجزاء مکرر نیست مانند احوال نوح و قومش و قوم عاد و ثمود و لوط، گرچه مکرر باشد اما در هر بار چیزي زائد
شده که مرتبه دیگر آن چیز نبوده و البته محتاج به مقدمات، پس آن تکرار شده و قسمت زائده مجوز خواهد بود.
[سوره هود ( 11 ): آیه 84 ] ... ص : 118
وَ إِلی مَدْیَنَ أَخاهُمْ شُعَیْباً قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ وَ لا تَنْقُصُوا الْمِکْیالَ وَ الْمِیزانَ إِنِّی أَراکُمْ بِخَیْرٍ وَ إِنِّی أَخافُ
( عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ مُحِیطٍ ( 84
بعد از آن قصه پنجم، قوم شعیب علیه السّلام را بیان میفرماید:
وَ إِلی مَدْیَنَ أَخاهُمْ شُعَیْباً: و فرستادیم به اولاد مدین پسر ابراهیم علیه السّلام یا به ساکنان بلده مدین برادر نسبی ایشان حضرت
شعیب علیه السّلام را که پسر یثرون بن نویب پسر ابراهیم علیه السّلام بود، چون مبعوث شد باز مانند پیغمبران سلف دعوت به فطرت
توحیدي نمود. قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ:
ص: 119
فرمود اي قوم من، پرستش و ستایش کنید خداي را به یگانگی. ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ: نیست شما را هیچ خدائی بجز ذات سبحانی.
بعد از امر بتوحید که ملاك امر است، نهی فرماید ایشان را از آنچه عادتشان بود: وَ لا تَنْقُصُوا الْمِکْیالَ وَ الْمِیزانَ: و مکاهید و کم
صفحه 78 از 241
مکنید پیمانه را در پیمودن مکیال و ترازو را در سنجیدن موزونات. حاصل آنکه کمفروشی نکنید، چه آن منافی عدل و مخلّ است
به حکمت و مصلحت معاوضه.
بعد در بیان علت نهی مذکور فرمود: إِنِّی أَراکُمْ بِخَیْرٍ: بدرستی که میبینم شما را در وسعت نعمت و ثروت، یعنی درمانده و محتاج
نیستید که داعی باشد شما را به خیانت، بلکه متنعم و توانگر هستید. و رسم حق گزاري آنست که مردمان را از مال خود بهرهمند
سازید و حق آنها را باز دهید، نه آنکه از حقوق ایشان بازگیرید. بعد تهدید فرماید: وَ إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ: بدرستی که من میترسم
بر شما به این خیانت که میکنید در مال یکدیگر. عَذابَ یَوْمٍ مُحِیطٍ:
عذاب روزي که محیط شود به شما و گرداگرد شما درآید و محاصره کند به قسمی که هیچکس از آن رهائی نیابد. مراد عذاب
قیامت یا عذاب استیصال است.
نکته: توصیف یوم به احاطه که صفت عذاب است، به جهت وقوع عذاب باشد در آن روز.
[سوره هود ( 11 ): آیه 85 ] ... ص : 119
( وَ یا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِکْیالَ وَ الْمِیزانَ بِالْقِسْطِ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ ( 85
چون نهی فرمود از کمفروشی در کیل و وزن، به جهت مبالغه امر به ضد آن که ایفاء است میفرماید:
ص: 120
وَ یا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِکْیالَ وَ الْمِیزانَ بِالْقِسْطِ: و اي قوم من تمام پیمائید مکیال را به پیمانه و تمام بسنجید موزونات را به؟؟ به عدل و
سویه بدون زیاد و نقصان، چه زیادتی وفاء مستحب باشد نه مأمور به. و آن قوم با وجود خیانت در کیل و وزن، هرچه میخریدند از
قیمت آن چیز باز میگرفتند و اطراف درم و دینار را نیز میبریدند. شعیب علیه السّلام فرمود: وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ: و کم
مکنید مردمان را چیزهایشان را که میدهید، یعنی حق آنها را در معاملات بپردازید. وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ: و غایت تباهی و
فساد مجوئید در زمین شهر خود به نقص حقوق و سرقت و غارت و قطع طریق و غیره که در آن حال فساد کننده هستید.
تنبیه: کم فروشی گذشته از آنکه حرام و موجب ضمان حق مردم، سبب عقاب اخروي خواهد بود. از اینها گذشته اثر وضعی دارد
که قحطی و سختی باشد، چنانچه در حدیث ابی حمزه ثمالی از حضرت باقر علیه السّلام از رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله: اذا
زمانی که کم نمائید مکیال و میزان را، فراگیرد خداي تعالی به «1» : طفف المکیال و المیزان اخذهم اللّه تعالی بالسّنین و النّقص
عقوبت آن قحطی و نقصان را.
و نیز آن حضرت فرماید: انّ فیکم خصلتین هلک فیهما من قبلکم امّم من الامم. قالوا: و ما هما یا رسول اللّه؟ قال المکیال و المیزان.
بدرستی که در شما دو صفت است که هلاك شدند در آن دو، کسانی که پیش از شما بودند از امم. «2»
گفتند: چیست آن دو؟ فرمود: مکیال و میزان.
اشعار است به آن که نقصان کیل و وزن یکی از موجبات فساد در زمین است چنانچه « وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ » و آیه شریفه
در عصر ما عدّهاي به اسم احزاب کمفروشی و تضییع حقوق بعضی را مستمسک قرار داده اغراض شخصیه خود را اعمال، و سبب
فساد گردیدند از غارت و چپاول و اتلاف نفوس
__________________________________________________
. 1) علل الشرایع ص 584 )
. 2) قرب الاسناد ص 27 )
ص: 121
صفحه 79 از 241
و هتک نوامیس الهی و تجاوز از فرامین سبحانی (فتأمل).
نکته: اول نفی است از فساد، و دوم نهی است از آنکه فساد پیشه مکنید تا بمنزله صفت شما گردد. نزد بعضی معنی آنکه فساد
مکنید در زمین که در آن حال فساد کننده هستید امر دین و مصالح آخرت خود را.
[سوره هود ( 11 ): آیه 86 ] ... ص : 121
( بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ وَ ما أَنَا عَلَیْکُمْ بِحَفِیظٍ ( 86
بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُ مْ: آنچه خداي تعالی باقی گذارد براي شما حلال را بعد از ترك حرام، بهتر است شما را از آنچه به وجه
کمفروشی و خیانت در حق مردم جمع میکنید. إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ: اگر هستید ایمان آورندگان به خدا و قبول کنندگان قول ما. یا به
شرط آنکه ایمان آرید، چه خیریت منوط به استتباع ثواب و نجات است و آن مشروط به ایمان باشد. نزد بعضی معنی آنکه ابقاي
الهی نعم نامتناهی را، بر شما بهتر است از آنچه حاصل نمائید از نفع. به حسب ظاهر، مضمون این آیه شریفه در حق حضرت شعیب
است با قوم، و تأویل آن منزل است در حق حضرت حجۀ عصر، قائم آل محمد عجّل اللّه فرجه، چنانچه در اکمال الدین صدوق
بَقِیَّتُ » : رحمه الله از حضرت باقر علیه السّلام روایت نموده که اول نطقی که حضرت حجۀ فرماید بعد از ظهور، این آیه شریفه باشد
بعد فرماید: منم بقیۀ اللّه و حجت خدا و خلیفه او بر شما. پس سلام نمیکند بر آن حضرت سلام « اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ
کنندهاي، مگر آنکه گوید:
«1» .( (السّلام علیک یا بقیّۀ اللّه فی ارضه
وَ ما أَنَا عَلَیْکُمْ بِحَفِیظٍ: و نیستم من بر شما نگهبان که شما را به جبر و قهر
__________________________________________________
. 1) کمال الدین ج 1 ص 331 )
ص: 122
از قبایح باز دارم، یا از عذاب محافظت کنم، و یا حفظ نمایم نعمت را بر شما که به سبب افساد شما زوال نپذیرد، بلکه من رسول و
پیغام رساننده و نصیحت کننده و بر من فقط ابلاغ است.
تنبیه: انبیاء دو طبقه بودهاند: یکدسته فرمان جنگ هم داشتند مانند موسی و داود و سلیمان، و یک طبقه مأمور به حرب نبودند از آن
جمله شعیب که رخصت جنگ نداشت، همه روز قوم را موعظه میفرمود و خود همه شبها نماز میگزارد.